اخبار نوشتکی ! منبع : خبرگزاری ها

۱- می گویند کتاب های شهید بهشتی در نمایشگاه نیست ! چرا ؟ نمی دانم...(!)

۲- می گویند کتابی در مورد چه گوارا (!) در نمایشگاه بوده اما اومدن گفتن جمع کنید ...جمع شده !

(منبع دو خبر بالا : خودم !)


۳-می گویند :خاتمی ( خ. ولایت )با اشاره به جبهه جنگ نرم فرهنگی نیز تصریح کرد: این جریان سعی می کند با ابتذال در حوزه فیلم، هنر، تئاتر، ورزش، مجلات و ... خود را نشان بدهد. یکی از این حوزه ها فساد و بدحجابی است و در برخی جاها اخیرا برخی کشف حجاب را تجربه می کنند. وی خطاب به خانم هایی که حجاب را رعایت نمی کنند تاکید کرد: بدحجابی امنیت اخلاقی، روانی و اجتماعی را به هم می زند و دودش به چشم خود شما هم می رود. خطیب نماز جمعه تهران یادآور شد: بر خلاف تصور برخی ها حجاب مسئله شخصی نیست و کاملا مسئله اجتماعی است و منکر حجاب سازنده ده ها گناه کبیره است .


۴-می گویند خانم های بدحجاب باعث زلزله می شوند ! جا دارد در اینجا به خانم های عزیز تبریک بگوییم ! چرا که از ابتدای خلقت کلا در کار خدا خیلی دخالت می کنند و اساسا خدایی دیگرند . از همان ابتدا که مرد (آدم) را گول زدند و سیب را خوردند قصد داشتند روزی برسد که قدرت جهان را در دست بگیرند...بالاخره بعداز سالها توانستند قدرت ساختن زلزله را بدست بگیرند و انشالله در سالهای آتی قدرت ساختن سیل , آتشفشان , گردباد و طوفان و دیگر بلایای طبیعی را دست گرفته و اگر همین گونه ادامه دهند انشالله می توانند جای خدا و دم و دستگاهش را نیز تصاحب کنند...در اینجا جا دارد به تمام دانشمندان الاف و بیشعور عرض شود چرا اراجیف به هم می بافید ؟ 


۵- می گویند معاون اول رئیس جمهور گفت: بعضی‌ها میکروب تولید می‌کنند و در همین مورد شاهد بودیم که آنفلوآنزا را ساخته و بعد واکسنی برای درمان آن تولید کردند تا پول ملتها را به دست آورند. (آخی عزیزم...)


۶-می گویند در اخبار آمده که مجسمه ی پارک ها در حال جمع آوری توسط بسیجیان بی سواد است که تفاوت تندیس و ساندیس را متاسفانه تشخیص نمی دهند...


۷- می گویند محتشمی گفته فرقه ی مصباحیه ریشه ی آقای خامنه ای را نیز می زند...منظور اقای محتشمی ریش آقا بوده نه ریشه...


۸- می گویند حبیب پس از سالها به ایران آمده و لیست اولین آلبوم وزارت ارشادی خود را منتشر کرده : این سی‌دی محتوی ۱۲ ترانه میباشد که ترانه اول بصورت دکلمه اجرا گردیده است.// 1-دکلمه ای برای مقدمه (من برگشتم عزیزان) 2-محمود ... بی‌ تو تنها و غریبم 3-اسفندیار دل مشایی 4-نامه عشق من بهت ته چاه جمکرانه 5-نه ایران ، نه تهران، جانم فدای غزه 6-عشق من ۲۲ خرداد شروع شد 7-نفرین به تو‌ای فتنه 8-لس​ آنجلس برام جهنم بود 9-خونه بن لادن تو شمرون 10-وفا به ساندیس 11-باب لوینسون اصلا ایران نبوده 12-پس کی‌ ظهور میکنی‌ 


...در اینجا جا دارد از تمامی افراد این مملکت تشکر کنیم که موجبات دیوانگی ما را فراهم می کنند !

*******

پی نوشت : خدایی کی داره مجسمه ها رو جمع می کنه ؟ شهرداری تخمین زده که قیمت اونا کلا روی هم می شه ۶ میلیون...حالا شما بگید کدوم دزد احمقی به خاطر ۶ میلیون این همه مجسمه رو می دزده ؟ 

فقط برام فریاد مونده...

-          بهتون دلخوشی می دم پدر بدبخت من که سی ساله برای فرهنگ این مملکت کار می کنه برای همه چیزش لنگه از کاغذ و مرکب تا چاپ و پخش و اجازه ی تک تک کلمات . اما امثال شما هیچ منعی ندارین . حتی مانع نمی شن از دخترش بخواین به خاطر یکی دیگه ازتون التماس کنه... ولی باشه بهتون التماس می کنم. بخاطر یکی دیگه نه خودم. بخاطر نجات یکی دیگه, که ته چاه و من دارم تقلا می کنم بکشمش به سطح خاک. از زیر زیر صفر به صفر. ستمکشی مثل خود من که بجای یکی دیگه داره تنبیه و تحقیر می شه!

-          مثل اینکه بیشتر از این چیزی بلد نیستی؟... من خیلی وقته یه گریه ی درست و حسابی ندیدم!

-          حالا هم نمی بینی, من گریه هام رو قبلا کردم. حالا فقط فریاد برام مونده!

پی نوشت:

تکه پاره ای از فیلم سگ کشی (بهرام بیضایی)

رجوع شود به آلبوم فریاد استاد شجریان

 

 

 

عکس عید

عید در روستایی نزدیک طبس عکس پیرمردی را گرفتم که در کنار خیابان ماهی عید می فروخت. در عکس همه شاد هستند. دورش جمع شده اند و چانه می زنند. پیرمرد فقط پول هایش را می شمرد. نمی توان چین های صورتش را شمرد. دستانش معمولی هستند و نشانی از شغل اصلی اش ندارند. یک نخ سیگار از یکی از دور و بری ها می گیرد اما روشن نمی کند. بچه های کوچک هم با دوچرخه از راه می رسند. ماهی های کوچک دانه ای صد تومان فروخته می شوند. داخل پلاستیک و سطل می اندازندشان و همراه دوچرخه ها می روند. دورتر زنی خیابان را آب جارو می کند. جارویش از برگ نخل است. کودکی که می شناسمش به سیگار پیرمرد زل زده است و سرش را می خاراند.

راوی/نویسنده

سوار اتوبوس دانشگاه بودم، نزدیک جایی بود که بزرگراه روی پل می رود و من خوشم می آید. ته مانده های مجله محبوبم را ورق می زدم تا چیزی را جا نیانداخته باشم که به کلمه ی جادویی رسیدم: روایت. یادم اقتاد قبلا نصفه ولش کرده ام، حرفهای تکراری در مورد راوی اول شخص و دانای کل و... و خلاصه کسل کننده بود. از یک جایی در وسط هایش شروع کردم. و در جمله بعد به این جمله از ماریو بارگاس یوسا رسیدم: «راوی همواره متمایز از نویسنده است، یکی دیگر از آفریده های اوست و بی تردید مهم ترین آفریده ی او.» همین جمله باعث شد تا آخرش بخوانم و بعد از اول ادامه بدهم تا برسم به همین جمله. بقیه اش ربطی به این جمله نداشت، اما به دانشگاه رسیده بودم و این سوال باقی بود؛ کدام نویسنده ای به یک همچین جمله ای درباره ی راوی می رسد؟ یوسا! بقیه اش تخیلاتم بود که به من اطمینان می داد او یک شیاد بوده و از نویسندگی فقط کاسبی و کلاه گذاشتن سر مخاطب را می فهمد.

دوست ندارم سیاسی بنویسم...نوشتک چندم + ۱

-         دوست ندارم سیاسی بنویسم...ولی مگر می ذارند...

-         کی نمی ذاره ؟

-         مردم ، جامعه...شما...

-         خب سیاسی بنویس ولی چرا بر علیه نظام داری می نویسی ؟

-         کی ؟ من ؟

-         نه پس بابام...

-         ...

-         می بینی ... همین که 2 تا داد بزنن سرتون آدم می شید...همتون بچه اید...یه مش بچه [...] هستید که مادر پدر تون یادتون ندادن سرتون تو کار خودتون باشه...آخه شما رو چه به این کارا...شما برید دنبال دختربازی ، برید دنبال درس ، فوتبال...اصلا ببینم تا حالا 90 دیدی ؟

-         من تلویزیون نگاه نمی کنم...

-         همون دیگه که اینجوری شدی...حتما از صبح تا شب پای ماهواره نشستی اون ها هم هر چی می دن تو می خوری...

-         من ماهواره هم نمی بینم...

-         خب دیگه بدتر...حتما می ری توی اینترنت همش اراجیف اینو و اونو می خونی...شما ها آدم نمی شید...بابا این همه سایت خوب خوب (!) هست ...برید اونا رو بخونید...اخه شما رو چه به سیاست...

-         من اینترنت دوست ندارم...

-         ای بابا ... دیگه بدتر...حتما می شینی کتاب می خونی...این اراجیف خدا نشناسای ضد ولایت رو می خونی...می یای چرند می گی...بچه اینا درس و زندگی نمی شه که ...بشین سر زندگیت...

-         من خیلی ازین کتابا نخوندم...

-         پس چه غلطی می کنی بچه...تو که هیچ کدومو نه می خونی نه نگاه می کنی پس چه [...] می خوری ؟ الکی شکمی از سر[...] می نویسی ؟ چرا الکی بر علیه این نظام مقدس تبلیغ می کنی...

-         من بر علیه نظام تبلیغ نمی کنم...من می بینم و فکر می کنم...در این مملکت نیازی به چیزهای دیگر نیست...

**********

پی نوشت : دکتر حسابی : در ممالک جهان سوم ، اگر بخواهی کشورت را آباد کنی خانه ات ویران می شود و اگر بخواهی خانه ات را آباد کنی ، باید کشورت را ویران کنی...

پی نوشت 2 : انتخاب کنید : خانه یا کشور ؟